اون شعر ابي يادته که نوجوونيات باهاش پرپرشد؟
براي باور بودن، جايي شايد باشه شايد
براي لمس تن عشق، کسي بايد باشه بايد
که سر خستگياتو به روي سينه بگيره
براي دلواپسيهات
واسه سادگيات، بميره...
چقدر بغض بود با اين آهنگه؟
فرقي هم نميکرد.
اون خونههه خراب ميشه.
اون آدمه هم ميميره.
نتيجه ميگيريم که لزوماً نه جايي براي لمس تن عشق ميمونه،
و نه کسي براي باور ِ بودن...
آره ديگه؟
کسي آدرس اينجا رو نداره بچه.
حرفاتو راحت بزن.